بیا بگیر از چهرهام، غم و شب و تب، هر سه را ...
+ پیشاپیش بگم که شاید متن خیلی دلنشینی نباشه.
چقدر دلم میخواد الان یه کسی بود که میتونستم بهش زنگ بزنم ... باهاش حرف بزنم.
چقدر دلم میخواد یه محرم داشتم که بهش میگفتم که چقدر دلم تنگه. دلم نگرفتهها ... دلم فقط تنگه. دلم تنگه واسه یه کسی که فقط یکی باشه. تو زندگیم فقط و فقط یه دونه باشه.
دلم زندگی شلوغ و آدمای زیادو نمیخواد. دلم میخواد یه نفر باشه؛ ولی باشه. یه کسی که بشه رو بودنش حساب کرد ... دلم میخواد خندههام و شوخیهام و درددل و روزمرگیهام رو ... همه چیزمو به اون بگم. به اون بگم که چیا دوس دارم. به اون بگم که چرا از فلان چیز بدم میاد. برای اون قصهی همهی زندگیمو تعریف کنم. دلم میخواد یه کسی باشه که همه چیزو بدونه، همه چیو بفهمه ...
من حتی عشق نمیخوام ... از دوستت دارم و عاشقتم خوشم نمیاد ... از چیزایی که رنگ تعلق و مسئولیت داشته باشه ...
فقط یه کسی باشه، بیاد و به من برسه ... حواسش بهم باشه. همون جوری که خیلی وقتا من سعی کردهم حواسم به خیلیا باشه. همون جوری که همیشه سعی کردهم کسیو ناراحت نکنم ... یکی هم بیاد و یه کم منو خوشحال کنه ... یه کم حال منو خوب کنه ...
یکی هم بیاد که همش ازم توقع نداشته باشه ...
یه کسی که یه کم قدرمو بدونه ... یه کم بفهمه منو ...
بدونه که من فرق میکنم ... با خیلی آدمای دور و برم ... بیاد و همینا رو بهم بگه. به جای نقطهضعفهام، به جای بداخلاقیهام، خوبیهامو بهم نشون بده و یادآوری کنه ...
کاش یه کسی بیاد که بشه باهاش حرف زد ... باهاش همه چیزو گفت ...
بیاینکه بترسی، بیاینکه حس کنی حرفاتو نمیشنوه، نمیفهمه ...
بیاینکه بترسی حرفاتو بد بفهمه. بیاینکه با خودت فک کنی شاید بخاطر این حرف یه روزی مؤاخذه بشی ...
کاش یه کسی میاومد و خوبیای منو میدید ... بدیهام یادش میرفت ...
کاش یه کسی هم اندازه قلب من میفهمید ... کاش یه کسی یادش میاومد که من میخواستم روحمو تا کجاها پرواز بدم ...
کاش میشد یه کسی بیاد، که حرفای خوشگل بلد باشه؛
یه حرفی غیر از چیزای مسخرهی روزمرهی تکراری ...
یه حرفی که یه بویی از زندگی، یه بویی از خدا داشته باشه.
کاش یک کسی میاومد، زل میزد تو چشمهام و بهم میگفت که چقدر نگرانمه.